ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

پرند و چرند!

گذر اول : وقتی که خاطره ها ناب میشود با یادشان دلم بیتاب میشود


گذر دوم : گاهی اوقات اونقدر غرق کار و درس و دانشگاه و طرح و پول و آدما میشم که یادم میره یه روزی قراره از این دنیا برم وقتی به هوش میام عرق سردی رو پیشونیم میشینه و این سوال ، آخرش که چی؟ و روی دوشم باری به اندازه یک کوه سنگینی میکنه و سر آخر چشامو میبندم و کار و درس و دانشگاه و طرح و پول و آدما.....


گذر سوم : خسته و کوفته از سر کار میای روحیت کسله و میخوای یه چیزی شارژت کنه میری دم تلویزین میشینی ، شبکه فلان یکی داره خود کشی میکنه ، شبکه فلان چشای یه شورشی رو در میارن ، اون یکی یه آخوندی داره روزه می خونه و ...فرداش که میری سرکار خاطره تلخ اتفاقاتی که تو فیلم افتاده ذهنتو مشغول میکنه و راندمان کاریتو حسابی میاره پایین


گذر چهارم : برادر زادم شهریار که یه ماه پیش دنیا اومد . تو این مدت هر چی زور زدم یک شعری براش بگم نشد ، عکسشو آوردم حالشو ببرید!



گذر پنجم :از طبیعت میشه ایده های جالبی گرفت من از طبیعت زیر چن تا ایده گرفتم.


1- چی میشه آدم گربه باشه اونوقت مجبور نیست مدرسه بره مجبور نیست دانشگاه بره مجبور نیست کار کنه . فقط یه جا لم میده و میخوابه!
2- چه قدر خوبه آدم یه گربه ناز داشته باشه
3- چرا گربه این همه جا رو لاستیک نشسته؟لاستیک گرما رو تو خودش نگر میداره . اگه یه متکایی بسازم که الیاف پلاستیکی درش به کار رفته باشه میتونم اونو بذارم دم آفتاب یا بخاری که گرم شه بعد موقع خواب بگیرم زیر سرم ، چه حالی میده !

گذرششم :اینجا هوا داره سرد میشه من هم از سرما فراریم . همیشه خدامونو شکر میکردم که جهنمش آتیشه و گرم واونجا دیگه خبری از سرما نیست . اما از خدای مسیحیا خوشم نمیاد چون جهنمشون یخبندانه و سرد!!!

گذر هفتم : عزیزی ازم پرسید به روح اعتقاد داری؟

گفتم آره
گفت: ای سگ تو روحت !

نظرات 11 + ارسال نظر
فریدون جمعه 3 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:12 ب.ظ http://www.gonbad.info

این پستت خیلی جالب بود.
بسی لذت بردم

بزرگوارید!

بابک.پ.25 جمعه 3 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:54 ب.ظ

:)
ایده ها تو واسه خودت نگاه دار، ما همین کوروش پارسای خودمونو دوست داریم، خواهشا بلا ملا سرش نیار.
انسان درس می خونه و کار می کنه و پول در میاره تا بتونه زندگی کنه پی زیاد ناراحت نشو، همه اینجور زندگی می کنن، هممون:)
روضه!!! خوندنو کاریه که باید انجام بشه تا آدم قدر عافیت رو بدونه :))
بای بای

مثل اینکه یکی دو روز سربازی حسابی بهت ساخته ماشا ا... ماشاا...!!

خرمگس یکشنبه 5 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 06:55 ق.ظ

وای چه نی نی نازی !!!
راستی تبریک میگم عمو شدی.
پیشی هم ناز بود.
میگم بد نبود به جای پیشی از شهریار کوچولو الهام میگرفتی شاید حال و روزت بهتر از این میشد که شد.
هر وقت که خواستی شارژ شی یکم نی نی رو نگاش کن!
راستی یادته : هر کودکی با این پیام به دنیا میاید که خدا هنوز از انسان نومید نیست.(تاگور)

کاش نی نی هر روز خونمون بود اون وقت یه نگاه کوچولوش کافی بود تا تموم خستگی از تن آدم بره

دخت هرمزگانی دوشنبه 6 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام ..خسته نباشید .
خاطرات ناب کم اند اما بیاد موندنی .
با شما موافقم دیدن یه طفل معصوم تازه بدنیا اومده خیلی لذت بخشه و آرامش خاصی بهت دست میده . قدم نو رسیده مبارک .

شاد باشید

پاینده باشید

وروجک ماجرا سه‌شنبه 7 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ق.ظ

میدونی از چی خوشم میاد؟ از اینکه تو کلی دیگم ناله و حرف و از این قبیل چیزا راه انداخته بودی ولی تقریبا همه در مورد اون نی نی نازه گفته بودن !!! فکر کنم علتش این بود که یا پستت علاوه بر جالب بودن دپرس کننده بود یا هم اینکه ملت قبولش داشتن ولی واقعا جوابی براش نداشتن(یکی از این ملت خود منم !) به امید جواب .
راستی جهنمی که توش دل ادم میسوزه چه فرقی میکنه که سرد باشه یا گرم؟؟؟؟

من هم نمی خواستم کسی ذهنش درگیر مشکلاتی از این قبیل شه چون میدونم خیلی ها بیشتر از من به این جور چیزا فکر میکنن . اما خواستم بگم زندگی یه نیمه پری هم داره و میبینم موفق شدم چون همه در عین حال که از گذر اول و دوم رد شدن ولی بیشتر در مورد گذر های بعدش حرف زدن

سوفیا چهارشنبه 8 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 12:11 ق.ظ

شما منو بردید به زمان کودکی اون موقع وقتی از درسو ومدرسه خسته میشدم ومثلا مشکلات بهم فشار می آورد آرزو میکردم پروانه یاگل بودم راحت زندگی می کردم اماخیلی وقته همچین آرزویی نکردم چرا؟بزرگ شدم یا مشکلاتم کم شده ؟نمیدونم راستی برادرزاده ی نازی دارید

البته من هم خواستم یادی از بچگی کرده باشم اون زمانی که آرزو میکردم کاش یک اسب بودم و گاهی هم آرزو میکردم کاش یک جوجه اردک بودم .

مسعود پنج‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 03:44 ق.ظ http://www.mys64me.blogfa.com

سلام بر شما دوست خوبم
به نظر من میشه یک مکانیزم برای ترمز های کفشکی به شکل ای بی اس ارایه داد.
ولی در مورد دیسکی ها چیزی به نظرم نرسید
پیروز باشی

طرح من هم در مورد ترمزهای کفشکی بود
در مورد دیسکی ها من هم به جایی نرسیدم
زنده باشی

razi جمعه 17 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ب.ظ http://noplacetogo.blogfa.com/

سلام.با گذر ۲ام کاملا اگری (agree)ام...چون همین 2 min پیش همینجور شده بودم و تا مطلب تورو خوندم ..(خجالت کشیدم)
برادرزادت خیلی خیلی خشکله;)
گربه ها خیلی عجیبن، منم خیلی دوسشون دارم
کاش ما هم کارمون با یه لاستیک به آرامش میرسید!
خوشحال شدم از آشناییت
به منم سر بزن 2باره

میام به دیدنت

وروجک ماجرا یکشنبه 19 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 04:46 ق.ظ

سلام، میشه بپرسم (البته دارم میپرسم!) کجایی ؟؟؟
چرا اینقدر نیستی؟؟؟
عمو شدی سرت اینقد شلوغ شده یا تو گذار بعدی هستی؟؟!!
بالاخره وروجکی گفتن دیگه ، باید به همه چی کار داشته باشه!

راستش زندگی خیلی سخته !
باور میکنین اینو تازه فهمیدم . صبح زود باید پاشم برم سرکار اگه سرکار نباشم دانشگام . واقعا پدر مادرمون چی جوری این همه سال رو تحمل کردن تا ما به اینجا برسیم

وروجک ماجرا دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 08:27 ق.ظ

اتفاقا میدونی به نظر من خوشبحالت ، چون بدترین درد دنیا که اون رو غیر قابل تحمل میکنه بیکاریه نه کار داشتن!
پس خوشحال باش!!
منتظر بقیه پستات هستیم .

محسن دوشنبه 2 دی‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ب.ظ http://axamoon.blogsky.com

این که خودش شعره. دیگه شعر نباید که براش بگی.

شما لطف دارید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد