ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

پرند و چرند!

گذر اول: حاجی ! ما دلمان بد جوری خراب است مثل این ساختمان های فرسوده بابل .تو گویی سالهاست که ما خرابتیم.






گذر دوم: بعضی عکس ها دل آدم را کباب میکند! آخ گفتی کباب و دلمان را باز کباب کردی . هیچی به اندازه کباب به آدم حال نمی ده بالاتر از اون نشخوار بعدشه . بشینی یه گوشه و لم بدی و ناچ ...نوچ.....

ولی خودمانیم واقعا دل آدم را کباب میکند این....نه منظورم این عکس نیست .این کبابی های شهر .نامردها پیه ای در آتش می اندازند تا بوش همه جا را بگیرد آن وقت تو را به راحتی  به دام می اندازند. خدا ازشان نگذرد . نخوری نمی شود! بخوری میرود توی پاچت! راه حل سوم آن است که بروی به ساندویچی بغل همان کبابی و ساندویچ شامی سفارش دهی و  با بوی کباب نوش جان کنی و حالش را ببری.

در هر صورت این عکس دل آدم را کباب میکند!!




گذر سوم : موش ها هوش دارند

امان از این موشهای شهر بابل . به راستی یک پا رنجر اند برای خودشان! هر کاریشان کنی باز کارشان را میکنند.

چند وقت که چه عرض کنم ،مدت مدیدی است بین عمران یکی از کارگران شرکت و موشها جنگی  سخت در گرفته بدین قرار

عمران : قند ها و روغن را در یک پلاستیک میگذارد به روی میز

موش : قند ها را می خورد ، روغن مایع را سوراخ کرده و روغن به همه جا ریخته

عمران : قند ها را در یک شیشه میریزد و درش را  میچرخاند تا خوب سفت شود

موش : درش را به گونه ای مرموز باز می کند ( بایستی میچرخاند تا باز شود)،قند ها را تماما می خورد ، شیشه از جای خود تکان نخورده (30سانت ارتفاع)

عمران :قند و روغن را روی قفسه ظرف ها میگذارد و خوب دور و برش را بررسی میکند که مبادا سوراخی و راهی برای موش ها باشد

موش : قند ها را میخورد و روغن را سوراخ میکند

عمران : یک جانونی ضامن دار می آورد و قندو روغن را در آن قرار میدهد ،رویش یک وسیله سنگین میگذارد

موش : وسایل افتاده،ضامن خورده شده،قندها به تاراج رفته

عمران:قند و روغن را در پلاستیک گذاشته و از سقف آویزان میکند

موش : حتی یک قند هم در پلاستیک باقی نمانده

عمران : قات و عصبانی و مستاصل................................................................................

................چند ورق آهنی ضخیم...............دستگاه جوش..............به تعداد لازم پیچ....و در نهایت:




 




نظرات 8 + ارسال نظر
رامین چهارشنبه 29 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.bose-talaeeeee.blogsky.com/


سلام وبلاگت واقعا زیباست
خوشحال میشم به وبلاگ منم سر بزنی
فقط نظر یادت نره
راستی اگه برای تبادل لینک یا لوگو موافقی لوگوی وبلاگمو یا لینک به نام
ورود دخترا اکیدا ممنوع! داخل وبلاگت قرار بده بعدش منو خبر کن

ممنون از حضورتون چشم سر میزنم

سوفیا پنج‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ب.ظ

سلام نمونه های عینی وواقعی عکسایی که دل آدمی را کباب می کند توی این شهر زیاد است دخترک فال فروش پسرک گل فروش پسرکی که روی پله های بانک توی سرما نشسته بود ونگاه بدون وقفه اش به جعبه ها وبسته های توی دستم همه اش نمونه های واقعی عکس هایی است که بعد از دیدن آن باید در دم جان سپرد اما کجاست دل آگاه و ضمیر روشن ......

واقعا کجاست!؟
باهاتون موافقم.از این نمونه ها زیاد در دورو برمان دیده میشود.

بابک.پ.25 جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:33 ق.ظ

سلام
موشها باهوش نشدند ما آدما هستیم که خنگ شدیم و به موش ها اجازه ی پیشروی دادیم
در ضمن مطلب قبلی تو خوندم ، باید عرض کنم که این فضولی ها به تو نیومده ؛ تو به کارت برس ، اوکی؟
بای بای

آکی!
آمدی جانم به قربانت ولی زود آمدی!

خرمگس جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 10:06 ق.ظ

سلام
گفتی خراب؟
حتی آن ساختمان ها ی فرسوده بابل را هم زمانی می کوبند و از نو می سازند!!اگر راضی شوی از آن خرابه ها، خرابه های دلت را می گویم دست بکشی تو هم می کوبی و از نو می سازی!نه؟
دلم را آنقد ر کباب کردی که دیگر پا به هیچ کبابی نگذارم، راستی چه پرمعنی بود لاشخوری کنار کودکی که دنیا با او قهر کرده، لاشخوری که اگر خوب به خود نگاه کنیم آن را خواهیم دید!افسوس

بله پس نتیجه اخلاقی این است که با لاشخورها قهر نکنم چون ممکن است دنیا ما را بخورد!

وروجک ماجرا جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:48 ق.ظ

مطمئنی اون چیزایی که تعریف کردی کار موشه بوده . اگه اینطور باشه که باید به عنوان یه گونه هوشمند معرفیش کنی و به نام خودتون گونه کشف شده رو ثبت کنین!!!

راستش من خودم شک دارم اما هنوز جرات نکردم از عمران بپرسم آیا به راستی کار موشها بوده یا کارخودش !
باید بیشتر تحقیق کنم

خرمگس جمعه 1 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:56 ب.ظ

ببخشید این نتیجه اخلاقی رو از کجا در آوردی؟
اصلا همون بهتر که تو هم خورده شی

عجب!!

م جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ق.ظ

این عکسی که گرفتی مال کجای بابله؟ شما که اینقدر در عکس گرفتن در زوایای چپ وراست مهارت داری از یه جای بهتر عکس بگیر مهندس.

زیبایی این عکس به قدیمی بودنشه خواستیم بگیم که شهر ما قدمت داره
این عکس از ساختمانی بین باغ فردوس و چهارراه شهربانی گرفته شده که در حین گذر از اون خیابون رنگ تندش نظرم رو به خودش جلب کرده
در عکس های بعدی جبران خواهم کرد

م دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:34 ب.ظ

قدمت بابل بر هیچ کس پوشیده نیست.این ساختمونم به گمونم تازه رنگ شده.
موفق باشی همشهری عزیز

پاینده باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد