گفتم چه عکسی رو بذارم تا حال و هوات تازه شه!
پیش خودم گفتم سر قرارای همیشگی وقتی که سر کوچه مان مثل همیشه ده دقیقه ای معطلم میشدی چشم به این کوچه میدوختی و آن خانه و باز بعد از آن انتظار وقتی مرا میدیدی خشمت را فرو میدادی و هیچ نمی گفتی جز سلام !چتی هستی! همیشه به این صبر و حوصله ات حسادت می کردم.
باز هم منتظرم سر همان قرار .