ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

احساس باران

 

 

احساس باران 

می خواهد اینک تا ببارد 

سنگینی بارش که بعد از بار سنگین به دوش از سالیان 

تا کمی مطلوب گردد این هوای پر شده از گرد 

تا کمی آسان نفس تا برکشد گنجشک تنهای دل از تنهایی دوران 

آری اینک صبر جایز نیست 

باید که با احساس باران تا دل جوبار جاری شد 

بوسه بر برگ صنوبر باید زد 

چکه بر بال پرستو باید کرد 

باید از اوج هوا با حس باران بر زمین افتاد 

بر زمین خشک و ترکیده 

آری اینجا حس باران است 

 

 

 

 

 

 

 



نظرات 3 + ارسال نظر
وروجک ماجرا شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:51 ق.ظ

ای با با دمت گرم ! خوب حال میکنین ها !
می خواستی دل مارو بسوزونی که سوزوندی .
دستت درد نکنه !!
یه سوال اول این شعر رو گفتی بعد رفتی این عکسا رو گرفتی یا نه اول رفتی اینا رو گرفتی بعد شعر ت اومد؟
حالا یکی نیس به من بگه به من چه ولی نه فرق میکنه میخواستم بدونم ، حال کردی جواب بده.
ما که خیلی با این عکسا حال کردیم البته منظورم بعد از اینه که دلمون سوخت!!!!!!!1

راستش من همیشه بارونو دوست داشتم مخصوصا وقتی که این بارون وسط گرمای تابستون باشه و هیچ بارونی هم بارون روستا نمیشه چون که خاک بارون زده یه عطر و بوی دیگه ای داره
دم پنجره اتاقم نشسته بودم که هوا شروع به باریدن گرفت منم غرق تماشای همون منظره ای بودم که تو عکسای دوم و سوم نشون میده که این منظره همیشه از اتاقم پیداس.بعد یهویی حس شعر پیدا شد.بعدش تصمیم گرفتم که با چنتا عکس تقدیمشون کنم به شما ! امید وارم که خوشتون اومده باشه
بعضی روزا تو شمال واقعا کم نظیره از جمله همین روزی که نشون دادم امیدوارم یه روزی قسمت شما هم بشه!

بابک چهارشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:53 ب.ظ

ما هم دلمان در کرج از این باران ها می خواه
ولی حیف نمی شود

ما دعا می کنیم بشود
هر چند شما که خودت حس بارانی

سوفیا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:55 ق.ظ

پوشانده اند صبح تورا ابرهای تار تنها به این بهانه که بارانیت کنند میشه این طوری به بارون نگاه کرد
با خوندن شعرتون تصور کردم قطره ی بارونیم که از ابرجدا شده بعد رو جاهای مختلف میشینه وهی قل می خوره
اگرباران رادوست دارید همیشه بارانی باشید!!ه

ممنون از حضور سبز و بارانیتون
چند روز پیش رفته بودیم چشمه آب گرم واقع در کوه پایه های بابل .آب گوگردی چشمه گرم بود و آسمون هم بارو نی واقعا صحنه زیبا و دلچسبی بود .
به نظر سهراب هم خیلی به بارون علاقه داشت (زیر باران باید رفت ) نشان از همین داره
و من میگم زیر باران به چشمه آب گرم باید رفت
زیر باران با دوستان باید شنا کرد
بازم بهم سر بزنید!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد