دیشب به خواب شیرین پرواز می کردم
بر فراز باغ خانمان
گویی آزاد و رها دستان خویش باز می کردم و به آسمانها جولان می دادم
بسیار شادمان بودم
آرزوی همیشگی ام پرواز بود
خواب هر شب روزهای کودکی ام
جاذبه زمین که مرا به خود می گرداند و من هیچ گاه از آن رها نشده ام جز در خواب
سبک بار می رفتم و آزاد و رها
و آن بالاها هوا چه مطبوعست
و طعم رهایی چقدر شیرین است
درود دادا
ویییییییییی بوینم مثله اینکه خله مریضی
متمعنی اون شب تب نداشتی
نکه آنفولانزای خوکی بیتی
بهر حال خدا شفا حده
تی ور چی دیه ته خنا بدون
قابل توجه دوستان:
«تی خنابدون» مخفف عبارت « تی خنه آبادون » به معنی «خانه ات آباد!» می باشد که در تعارفات و تشکرات روزمره مازندرانی ها رایج می باشد.
چه قدر این جا با صفاست!
بیشه سر ، دوستان بیشه سری ، شعر ، عکس... لهجه ی شیرین مازندرانی(همراه با ترجمه)
لینک ها :مسیح علی نژاد: سخنرانی اش در سان فرانسیسکو در 25 جولای همه را میخکوب کرده بود
....
با درود و سپاس فراوان
صفای کلبه ما از رونق دیدار دوستان است
بسیار ارادت مندیم!
این شعر خیال انگیز شما مرا به یاد این شعر به یاد ماندنی فروغ با صدای حزن انگیزش می اندازد:
پرواز را به خاطر بسپار
________________
دلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگشتانم را
بر پوست کشیده شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را به خاطر بسپار
پرنده مردنی است.
پرواز؟
ای دلم هوس پرواز کرده
چه می کنی با آنفلونزای ورژن آ؟
بدرود
ای بابا ما خود آنفولانزایم
تو که خودت بهتر میدونی این چیزها به ما کارگر نیست
خوشبختانه این چند روزه به اندازه کافی در ما بیماری هست که دیگه جایی برای ویروس آنفولانزای خوکی و این جنگولک بازیها نباشه
مواظب خودش باش!
چاکرم
تو می نشا بیمی منم تی وجین ایمه
قابل توجه دوستان
منظور از متن بالا یعنی هر رفتی یه امدی داره
از این دست بزنی از اون دست می خوری
بهر حال ما کوچیک شماییم
ناراحت نواش
ما خیلی مخلصیم دربست خلاصه اگه ما همدیگرو تحویل نگیریم که دیگه کسی ما رو تحویل نمی گیره!
میگن اونایی که خواب پرواز میبینن ادمای استثنایی هستن!به نظرت راست میگن ؟؟؟
اینو گفتم که بگم خودمم این خوابو دیدم!!!!!!!برای همین هم نمیدونم که راست میگن یا نه!!!
راستش به نظرم خواب بازتابی از تقلای درون آدمه و یک چیز ماورایی نیست
من از کوچیکی به پرواز علاقه داشتم و گاهی دست به کارهای خطرناکی میزدم مثل درست کردن بال و پریدن از رو دیوار منتها آخرین باری که داشتم واقعا پرواز می کردم مادرم جلومر گرفت و نگذاشت که از پشت بام خونمون بپرم !!
خلاصه اینکه شما هم مواظب خودتون باشین یه وقت دست به کارهای انتهاری نزنین
نه دارم به این نتیجه میرسم که بعضیاشون واقعا استثنایی هستن !!!!!!من جمله جنابعالی!
اتفاقا برعکس به نظر من که ماورایی هم هست.
این حرفا رو هم هر جایی نزنین میگن خدای نکرده یه خبراییه !!!!!!!!!!!!ههیییییی. وای وای خدا نکنه!!!!!!
آخه عمق فاجعه اینجاست که به همراه دوست مرحومم پرواز می کردم.
اما نگران نباشید چون آخرین باری که می خواستم بپرم هر چی زور می زدم نشد!
این نشون میده که حالا حالاها از شر من خلاص نمی شید. به قول معروف بادمجون بم آفت نداره!
خوشا به حالتان که هنوز هم خواب پرواز می بینید چند وقتی است که که خواب سقوط می بینم آنهم از نوع آزادش.....
باد بازیگوش
بادبادک را
بادبادک
دست کودک را
هرطرف می برد
کودکی هایم
بانخی نازک به دست باد آویزان (قیصرامین پور)
شعرتون منو به یاد این شعر از مرحوم امین پور انداخت.نمی دونم چرامگه باید برای هر چیز علتی پیدا کرد...خدایش بیامرزاد
توی هر شعری یک احساس هست و توی هر احساسی یک آهنگ و به همراه هر آهنگی یک خاطره و مهم اون حس و آهنگه که در همه اینها مشترکه
همیشه اونایی که می خوان پرواز کنن اول از سقوط شروع می کنن و بعد به پرواز می رسن
ممنون از شعر زیبای که آوردید واقعا چسبید