باور داشتن به یک نفر با ارزش تر است یا فداکاری کردن برای یک نفر؟ به نظرم می آید که ما در روابط عاطفی مان بیشتر درگیر یک موضوع هستیم و آن هم فداکاری کردن. می خواهیم برای مادر فداکاری کنیم یا برای عشق خود یا برای دوستان. می گوییم من حاضرم این کار را برایش انجام دهم چون دوستش دارم می خواهم به او بگویم بله چون دوستش دارم . می خواهم این ده میلیون تومان را بدهم به فرزندم که باهاش کار کند چون دوستش دارم . می خواهم با رفیقم شریک شوم چون دوستش دارم و از این دست فداکاریهادر زندگی روزانه مان بسیار است. هر روز کوچک و یا بزرگ ولی همیشه هست و خرسندیم از این فداکاری اما هیچ گاه به خودمان اندیشیده ایم که می توانستیم در تمام این لحظات که آن کارها را انجام می دادیم حس برتر و بالاتر از فداکاری داشته باشیم و آن حس باور است.
چرا سعی نمی کنیم آنهایی را که دوست داریم باور داشته باشیم و همه آن کارها را از روی باور انجام دهیم نه فداکاری مثلا کاری که پدر ازم خواست انجام می دهم چون باورش دارم با دوستم شریک می شوم چون به توانایی هایش باور دارم با او زندگی می کنم چرا که او را باور دارم . به نظرم باور دوستی ها را بیشتر می کند و پیمان ها را محکمتر.
فدا کاری در روابط حالت فرسایشی ایجاد می کند یک جایی را خراب می کند این طور نیست؟
چند روزی درس نمی خواندم و مغزم بیکار بود وهمین طور می خواست یک چیز را بگیرد و آنالیز کند دیگر ببخشید البته یک چیزهای دیگری هم آنالیز کردم ولی این بهترینشان بود!!
درود
خسته نباشید!
من هم برای فرار از روزمرگی همیشگی، لابلای کارهای خانه و شغلی گریزی می زنم و به خواندن و وبلاگ نویسی می پردازم. در آشپز خانه هم اینترنت دارم!
اما در مورد یادداشت شما: این فداکاری که اینجا نوشته اید الان دیگر خیلی رسم نیست! و این کار این روزها بیشتر ساده لوحی می نماید و در بین دوستان نایاب است ولی در بین روابط خانوادگی بسیار معمول.(البته مردم شمال استثنایی هستند)
برخورد منطقی بسیار زیباتر از برخورد احساسی است و حتی فداکاری ها بیشتر و قشنگ تر می شود.
نمی دانم چرا باور داشتن را در برابر فداکاری آورده اید.
با آرزوی قبولی شما در آزمون کارشناسی ارشد
ممنونم از لطف و محبت های شما
باور و فداکاری را در مقابل هم نمی دانم اما باور را برتر از فداکاری می دانم در ضمن شاید نوشتار من حاکی از جو حاکم بر جامعه روستایی دارد در هر صورت با نظر شما کاملا موافقم .
متاسفانه من از این دست کارها زیاد در زندگی خودم کرده ام و همین طور از این دست در خانواده زیاد در حق من کرده اند اما دلم می خواست همه آنها از روی باور بودند نه از روی فداکاری .فداکاری زیباست اما باور بسیار کاملتر است
البته آنالیز بسیار درستی بود آقا
من اگر بخونم همه رو می خونم الانم با چشمایی که داره آب می یاد ار بس سرما خوردم مینویسم
اگر بخونم تا تهش رو می خونم
اگر زیاد فداکاری کردی یه روزی دلت رو میزنه اونقدر که از هر چی فداکاریه حالت بهم می خوره
درسته تا با ورش نکنی هرگز نمتونی حتی فداکاری هم درست انجام بدی
مرسی که اومدی و نوشتی درسا در چه حاله
خیلی لطف کردید نظر زیبایی بود میشه آب ریزش بینیتون رو درش دید!ناراحت نشید یه شوخی بود.
درسا اصلا خوب پیش نمی ره
آرزوی سلامتی!
سلام
من اولین نظر رو می ذارم :
درسته قبول دارم
ولی دوست داشتنی که به دنبال باور داشتن ایجاد بشه خیلی بهتر جواب می ده.
امیدوارم امتحانتونو خوب خوب خوب خوب بدید
به همه سلام برسونید...
هه هه نخیر شما اولین نظر رو ندادین
با این وجود نظرتون بهترینه
سلامت باشید...
می بینم که تووی وبلاگتون پشه هم پر نمی زنه
من اومدم یه کم فضای رو پر کنم (زنبور عسل)
!!!
شایدم هنوز نظرات رو تأیید نکردین...
دایره دوستان ما اندک اند اما دوستی هامان پابرجاست . خانه خلوت و صمیمی را به خانه ای شلوغ ترجیح می دهم
سلام داداشی.
من فکر میکنم اسم فداکاری زمانی میاد که باور به کارت داشته باشی.اون چیزی که خوب نیست قدرت نه گفتن به چیزاییه اگه انجام بشه یعنی باور به خودت یا فداکاری به افتخار خودت رو زیر سوال بردی....
دلم برات تنگ شده
خیلی قشنگ گفتی مرسی!