ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

پری

 من پری ها رو دوست دارم

یک بار یکی از اونها بم یه کاسه شراب داد.

از برگ درخت خرمالو  می زد بیرون

اون شب بیشه قشنگ تر از همیشه بود.

چرند و چرند

از سال جدید هم بیشتر از یک ماه گذشته گمونم با این سرعتی که زمان داره میره همین امروز فرداست که ایام شباب به پایان برسه و احساس من اینه که هر روز که از زندگیمون میگذره اون رو برا خودمون سخت ترش می کنیم واین سخت تر شدن اجتناب ناپذیره چرا که آرزوها هی بزرگ و بزرگتر میشن یه روز می خواستم درس بخونم بعدش آرزو کردم مهندس شم بعد از اون یه شغل خوب پیدا کنم بعدش بیام واسه خودم کار کنم و ..........

هیچ جور هم نمیشه بی خیال شد نمیشه یه جا نشست.

و این ها باعث میشه که ما از هم دور شیم از وطنمون کوچ کنیم وقت آزاد نداشته باشیم که دوستامونو ببینیم که خونه باشیم .

نمی دونم چرا کار دنیا این جوریه .

از اون طرف قضیه اومدیم دوست داشتن رو سختش کردیم براش هفت خان رستم گذاشتیم دیو سه سر و از این جنگولک بازی ها . من احساس می کنم که جامعه ما داره از یک بیماری مزمن رنج می بره یک بیماری همه گیر .

در هر صورت الان فصل بهاره و صدای قورباغه ها توی کل بیشه بیچیده .

صدای فریاد یک جوجه غاز هم میاد توی این دل شب انگار مادرش رو گم کرده .