ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

برای چه!

ما انسانها برای چه به این دنیا آمده ایم

کسی جواب این سوال را کامل نمی داند و از هر که بپرسی جواب درستی به شما نمی دهد.

من هم نمی خواهم این سوال احمقانه از شما بپرسم

می خواهم سوال دیگری از شما بپرسم . حال که شما به این دنیا آمده اید و دانستید چه خبر است کمی ها و کاستی ها را از یک طرف دیده اید، شیرینی هایش را هم تا حدی چشیده اید به قول معروف که اگر نخورده اید نان گندم حداقل آنکه دیده اید دست مردم.

حال از شما میپرسم اگر دوباره بخواهید به این دنیا بیایید برای چه می آیید؟

نظرات 6 + ارسال نظر
وروجک ماجرا چهارشنبه 18 دی‌ماه سال 1387 ساعت 12:43 ب.ظ

در مورد اولین بار خوب اره ، چون جوابایی هم که بقیه میدن شاید همچین به دل ادم نمی چسبه ، که البته شاید برای اینه که چون جوابی پیدا نکردن که به دل خودشون بچسبه خوب وقتی اونو به بقیه میگن به دل بقیه هم نمی چسبه. حالا بهر حال ، برای دومین بار من یکی که خیلی انگیزه دارم ، میدونی چون بنظرم وقتی بری اونور یکهو میخوره پس کلت که ای دل غافل چی بود و ما چی فکر کردیم بعد اونوقت بد جوری دلت واسه چیزایی که از دست دادی و میتونست اینجوری نشه میسوزه (که به نظرمن اصلا اون سوزوندن و اتیش هم همینه !)بعداحتمالا ارزومیکنم که برگردم . شاید اگه ادم بهشتی رو که دلش می خواد کاش توش باشه (یا به قول بعضیا مدینه فاضله ) رو تصویر کنه بد نباشه . چون من بدجوری عقیده دارم که هر چی رو خود ادم بخواد بهش میدن ، حالا هر چی که میخواد باشه فقط ممکنه بعدا دلت بسوزه که ای داد بیداد برای چی چیزای به این مزخرفی خواستم. انشا ا... هممون یه چشم بصیر پیدا کنیم.
راستی محرمتون هم مبارک هم تسلیت.
التماس دعا

شاید من نتونستم منظورم رو از این سوال برسونم و حرفم چندان واضح نبود
بی خیال اونور و بهشت و سوزوندن و آتیش و مدینه فاضله و چشم بصیر !

شما فعلا همین جایید نه جای دیگه با همین آدما نه فرشته های عذاب و پریای بهشتی و قرار نیست توی سوال من شما بمیرید و برید یه دنیای دیگه از اونجا زمینو نگاه کنید و اونچه را که نمی دیدین ببینین و چشم بصیرت پیدا کنین
تلاش کنید تا با چشم خرد به دنیا نگاه کنید و تصمیم بگیرید که برای دومین با ر به این دنیا بیاین

وروجک ماجرا پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:01 ب.ظ

اره راست میگی نتونستی منظورتو برسونی نه اوندفعه که ایندفعه هم نشد یا شاید هم من نفهمیدم ولی بهر حال از نظر من فرقی نمی کنه منظور من هم این نیست که صبر کنی بمیری بعد ... اونایی که تو میگی رو ببینی و ... منظور منهم اگه حال داشته باشی و دوباره بخونی همینه که با خرد نگاه کنی ولی نه اون خردی که کارش دو دوتا چهار تا کردنه چون به اون میگن عقل اونم از نوع عقل جزئی . خرد همونیه که بصیرت هم باهاش ملازمه .

قابل توجه شما که خرد و عقل مترادف همدیگرند با این تفاوت که خرد یک کلمه فارسی است اما عقل یک کلمه عربی است و به راستی که بار معنی این دو نسبت به هم همان چیزی است که فرمودید
عقل از ریشه عقاله می آید عربها وقتی شتر را می نشاندند پارچه ای را به دور زانوهای شتر می انداختند تا آن را از حرکت باز دارد و چون عقل آنها که همان دو دو تا چهار تا بود و آنها را از بعضی اعمالشان باز می داشت از همان جا نشات گرفت
اما رشه خرد این عبارت بسیلر زیبا و پر از رمز و راز ایرانیان باستان:
خرد خلاصه شده دو کلمه خره تو می باشد
خره تغییر یافته کلمه فره یعنی ماه می باشد
تو ریشه کلمه تابش می باشد
که با هم می شود تابش ماه
اجداد ما علاقه بسیار زیادی به جستجو در تاریکی های علم داشتند از این رو تابش نور ماه در شب را که از اسرار آن پرده بر می داشت بسیار می ستودند و از آن نمادی شاختند به نام خره تو یا همان خرد
عذر میخوام اگر معنی حرفتون رو نفهمیدم دو باره و سه باره که خوانده بودم اما باز هم می خوانم ولی شما خیلی زود عصبانی می شوید !
بدرود

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 01:11 ب.ظ



چطور می شه همه توجه رو به جایی و دنیایی معطوف کرد که
نمی دونی چند روز یا ساعت یا لحظش مال توس؟ و چطور می شه بی خیال اونور شد؟
گمونم من یا خرد ندارم یا خردم چشم نداره
دیگه بی خیال تو و وبلاگتو و خرد و چشم خردت!!!!!!
خردمند باشی

یا من خیلی بد می نویسم یا شما من رو از قبل می شناسید و با پیش فرض هاتون نوشته های من رو می خونید
در هر صورت بین شما و وروجک باید حکما نسبتی باشد چون اندیشه هاتون مثل سیبیه که از وسط نصف شده باشه
در ضمن من اصلا راجع به اونور نخواستم نظری بدم از اینکه هست یا نیست و یا اینکه چطوره
من هم دارم به سوال خودم فکر می کنم و دلم می خواد با نظرات شما به نتیجه ای برسم
شما بسیار خرد دارید و خردتان هم هزار تا چشم دارد
انسانهای زیادی در زندگیشان تولدی دوباره داشتند و من به دنبال همانم
و نیز دیدم انسانهایی را که از تولدشان و آمدن به این دنیا بی زارند و چون نمی دانند برای چه آمدند می خواهند بروند آری من به دنبال جوابی برای آنها می گردم که اگر نمی دانید برای چه متولد شده اید حداقل دگر بار متولد شوید برای هر آنچه که دوست دارید
و براستی این سوال من و جواب آن برای شما کاری از پیش نمی برد چرا که شما دلیل زندگیتان را یافتید در آنطرفها
در پناه حق

بابک.پ.25 پنج‌شنبه 19 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:22 ب.ظ

سلام برادر
من اگر مجددا پا بر این عرصه ی فتنی و خاکی می نهادم
بی شک مجددا به میرود می رفتم و غروب را کنار دریا و با یک دوست با مرام و... به سر می بردم
همین ، ول کن دادا، از امدن و رفتن ما سودی کو؟
به این فکر کن باقی عمرتو چه جوری می سازی و با چی می سازی، چه تضمینی که اگه دوباره بدنیا بیایم با این شانسی که داریم تو ناف جنگل های افریقا بدنیا نیایم و از گشنگی همون عنفوان جوانی تلف بشیم
ول دادا ، ول کن
بای بای

سلام مرد !
با میرود موافقم
تموم حرف منم اینه که به فکر باقی عمرمون باشیم که چی جوری و با چی بسازیم

[ بدون نام ] دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1387 ساعت 06:43 ب.ظ



من تازه خودمم نمی شناسم دیگه چه به رسه به شما!تو رو چه جوری ممکنه بشناسم!!حرفای بودار می زنی!!!!

وروجک ماجرا دوشنبه 23 دی‌ماه سال 1387 ساعت 07:33 ب.ظ

یه چیز جالب این دوستمون که اینقد تو مایه های ولش و ایناس نمیدونم دیگه برای چی به فکر اینه که بقیه زندگیشو چی کار باید بکنه!!!!!
توضیحت در مورد عقل و خرد جالب بود (هر چند عقل رو قبلا میدونستم )ولی میدونی خیلی چیزا مفهوم دیگه ای رو هم بغیر از اون مفهومی که اول براش بوجود اومدن ، بعدها دربر میگیرن.الان هم سوای ریشه ی این کلمات الان عقل وخرد مفهوم های جداگانه و متفاوتی رو به ذهن متبادر میکنن. البته نه از نظر من که اگه یه چرخی تو اینجور کتابا بزنی یه همچین چیزایی توش پیدا میشه.
راستی من اصلا عصبانی نبودم !
امیدوارم هممون به یه نتایجی برسیم.
یا حداقل نتایجی رو که تا حالا بهش رسیدیم یه refresh بکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد