ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

شهر هرت

شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب

شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو می شناسن
شهر هرت جایی است که همه بدهستند مگر اینکه خلافش ثابت بشه
شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند وهمسر ندارند
شهر هرت جایی است که درختا علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند
شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها ومادرهاشان را درمان کنند
شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند
شهر هرت جایی است که همه با هم مساویند و بعضی ها مساوی تر
شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد
شهر هرت جایی است که خنده عقل را زائل می کند
شهرهرت جایی است که زن باید گوشه خونه باشه و البته اون گوشه که آشپزخونه است و بهش می گن مروارید در صدف
شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کارتا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن
شهر هرت جایی است که 33 بچه کشته می شن و مامورای امنیت شهر می گن: به ما چه. مادر پدرا می خواستند مواظب بچه هاشون باشند
شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونیشون رو توی کاخها می سازن
شهر هرت جایی است که 2 سال باید بری سربازی تا بلیط پاره کردن یاد بگیری
شهر هرت جاییه که موسیقی حرام است
شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه
شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه
شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی
شهر هرت جایی است که همه شغلها پست و بی ارزشند مگر چند مورد انگشت شمار
شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی
شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه
شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی

میگه: نمی دونم هر چی بابام بگه
شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی وشام می دی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن

شهر هرت جایی است که هر روز توی خیابون شاهد توهین به مادرها و دخترها هستی ولی کاری ازدستت برنمیاد
شهر هرت جایی است که هرگز نمی شه تو پشت بومش رفت مگر اینکه از یک طرفش بیفتی
شهر هرت جایی است که
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست
--
HBTB

نظرات 14 + ارسال نظر
بابک دوشنبه 25 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 03:14 ب.ظ

سلام
شهر هرت نیست اسمش یه چیز دیگه س
داری خطرناک می شی پسرم
مراقب خودت باش
بای

سلام پدرم قرار بود فرمولی رو به ما بدی پس چی شد

[ بدون نام ] سه‌شنبه 26 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 08:36 ق.ظ

شهر هرت جایی است که میری دانشگاه درس می خونی و تا دکترام ادامه می دی که بعدا دوباره بیای تو همین دانشگاه به بقیه درس بدی!
.
.
.
س!

موافقم

بابک پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 05:47 ب.ظ

سلام پسرم
میام شمال هفته دیگه
فرمولک بهت می دم

منتظرم

فرشته چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:02 ق.ظ http://freshblog.blogsky.com

این شهر هرت قبلا اینجوری نبودهااااااااا قبلا به زیبایی هرات بوده !!!!

خوب هر چی بوده مال قبلنا بوده مهم اینه که الان چی جوریه و مهمتر اینکه تا کی این جور میمونه

دخت هرمزگانی چهارشنبه 4 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 03:42 ب.ظ

سلام و خسته نباشی

شهر هرت !! هرت نبود ..یعنی مبدل شده به این نام !

پیشاپیش عید رو به شما تبریک میگم .

موفق باشی

ممنون از حضورتون

پروانه پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ق.ظ http://www.parvazbaparwane.blogspot.com

این شهر رو نمی شناسم کجاست!

.
زندگی در دستان خود ماست ولی نمی دانیم.

با این نظرتونم موافقم در هر صورت بعضی از واقعیت ها رو هم مجبوریم بپذیریم چون تغییر دادنش خیلی سخته

فریبا صا دق زاده پنج‌شنبه 5 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:15 ب.ظ http://http://sibe-talkh.blogfa.com/

شهر من با با حا فظ قران معشر است

nslp دوشنبه 9 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:25 ب.ظ http://tanhatakhoda.blogfa.com

..........................................................
اینجوری که نگاه کنیم، خودمونم هرت می شیم ...
چه بده آدم وایسته تا دیگران براش هدف تعیین کنن و دنیای وجودش تبدیل به هرت بشه ...
اینجوری که نگاه کنیم هیچ امید و انگیزه ای برای ادامه نمی موونه
واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
چه جوری باید زنده بود....
چه جوری باید زندگی کرد....
و چقدر با حاله که خداد همه مونو گرفته دستگاه....

میشود زنده بود و میشود زندگی کرد همیشه پیش خودم میگفتم مرد اونیه که توی قله آتش فشان زندگی کنه از حرفای من ناراحت نشید اما من نمی خوام کلمو بکنم توی برف و فکر کنم که همه چی رو به راهه و همه چی سر جاشه ما چه بخوایم چه نخوایم جهان سومی هستیم هنوز تو جامعه ما امنیت کمتر از حد ایده آلشه هنوز به جون هم میفتیم و همدیگر رو به باد کتک میگیریم هنوز ظرفیت حرف زدن و حرف شنیدنو نداریم پس چه فایده داره که به قول معروف خود گوییم و خود خندیم و خود مرد هنرمند باشیم .
ما برای اینکه دنیای خودمونو بسازیم اول باید بپذیریم که کجای کاریم.
در ضمن من خیلی هم امیدوارم !

نسیم سه‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ب.ظ

خود گویی و خود خندی , عجب سر هنرمندی!!!


جالبه که با این اوضاع نا به سامان هنوز امیدوارین...

شاد باشید و امیدوار


....

بله که امیدواریم
شادیم به شادی شما

تی کچیکه خواخر پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام داداشی.شرط میبندم وقتی داشتی اینو مینوشتی بابا ماشین دستت نداد!!!! چرا این قدر دلت پره؟؟؟؟همه ی شهر ها رگه هایی از هرت بودن توشون دارن!!منتها یه جاهایی بیشتر یه جاهایی کمتر !!شهری که هرت نباشه بهشته.شاید یه موقعیت هایی باعث رشد بیشتر از بعضی جهات باشه!

ایولا آبجی مثل اینکه حال و هوای دانشگاه حسابی بت ساخته ها نه خوشم اومد بازم بیا و از این نظرای قشنگت برا ما بذار

متین سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:39 ق.ظ http://negahposhtpanjere.blogfa.com/

شهر هرت اسم قدیمی اش بود الان شده کشور هرت

علی رضا شنبه 21 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 01:13 ب.ظ http://virologist.parsiblog.ir

سلام همشهری
همین دیشب که از شهر هرت بااتوبوس بین شهری بر می گشتم موقع کرایه وقتی اعتراض کردم که آقا کرایه 800 تومنه نه هزار تومن، جناب راننده فرمودند که هیچی نگو از 6 شب به بعد توخیابون سرتم می برن (فکر کنم درزبان شهر هرت یعنی اینکه کرایه ها هم شبا به بهانه اینکه کی به کیه تاریکیه اضافه می کنیم چی می خوای بگی؟)
وبرام واقعا جالب بود که بین اون همه مسافر شهر هرت فقط وفقط برای من این کرایه کاملا غیر قانونی واضافه عجیب بود .درحالیکه من خیلی شب ها هم به همین 800 تومن میام)

علی اصغر چهارشنبه 23 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ب.ظ

این مطلب رو انجا دیدم: فکر کنم از تو کپی کرده . آره؟ یا تو...؟
راستی تو کجای شمالی؟ من بابلسر دانشجو هستم.

در پایاان مطلب علامت اختصاری ماخذ رو گذاشتم
کجا؟ باید بگم که شما سر ما هستید

خیرخواه دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ

سلام
شما را بخدا حرف هایی بزنید که امید و نشاط را جوانان زنده کنه
الآن ۱۳ است اما ناچارم بگم شب بخیر!

به روی چشم الساعه در خدمتیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد