ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

ایالت کاسپین

بیایید طرحی دهیم برای رونق آفتاب برای روشنی ماه روانی آب

کوچه

با سلام امید وارم که دوستان حالشون خوب بوده باشه! 

ماه شب چهارده میتونه از زیباترین صحنه های زندگی یه آدم کم توقع مثل من باشده خصوصا که از سر سحر دنبالش باشی تا خود طلوع آفتاب و طلوع آفتاب که دیگه حکایت گل و سبزه و آراستگی است.  

خلاصه اینکه  

 

بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،

شدم آن عاشق دیوانه که بودم.

در نهانخانة جانم، گل یاد تو، درخشید

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید:

یادم آم که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.

من همه، محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام

بخت خندان و زمان رام

خوشة ماه فروریخته در آب

شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب

شب و صحرا و گل و سنگ

همه دل داده به آواز شباهنگ

یادم آید، تو به من گفتی:

- ” از این عشق حذر کن!

لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،

آب، آیینة عشق گذران است،

تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا، که دلت با دگران است!

تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!

با تو گفتم:‌” حذر از عشق!؟ - ندانم

سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،

نتوانم!

روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،

چون کبوتر، لب بام تو نشستم

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم ...“

باز گفتم که : ” تو صیادی و من آهوی دشتم

تا به دام تو درافتم همه جا گشتم و گشتم

حذر از عشق ندانم، نتوانم! “

اشکی از شاخه فرو ریخت

مرغ شب، نالة تلخی زد و بگریخت ...

اشک در چشم تو لرزید،

ماه بر عشق تو خندید!

یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم

پای در دامن اندوه کشیدم.

نگسستم، نرمیدم.

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم ...

بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

یک بشقاب سوسک

سوال: دو میلیارد تومان به شما می دهند(نقد) اگر یک بشقاب پر از سوسک را بخورید. قبول می کنید؟!

فرض کنید سوسک ها زیبا هستند مثل سوسک شکل زیر!

دقت کنید با دو میلیارد کارهای زیادی می شود انجام داد.سرمایه گذاری و خدمت به مردم و...

فکر کنید و پاسخ دهید. انیشتین می گفت :فکر کردن سخت ترین کار بشر است!

ولی بدانید که شاه کلیدرشد و پرورش مغز همین فکر کردن است!


جواب:

خوردن سوسک کار سختی است اما مسلم است که اگر حاضر به خوردن آن شوم همه اش را می خورم که به قول معروف آب از سر که گذشت چه یک من چه صد من پس دلیلی ندارد کسی را در این کار شریک کنم.
خوب دوباره همه جوانب را در نظر می گیریم:
-یک ظرف سوسک متعفن بد بوی و لجن مال شده بیماری زا
-دو میلیارد پول
سه باره:
- یک ظرف سوسک
-یه خونه بزرگ وسط یه باغ درندشت یه ماشین بنز آخرین مدل
چهار باره:
-یه ظرف سوسک خوشگل و خوشمزه
-یه کاخ زیبا بالای تپه ای سرسبز وسط یه بیشه خصوصی چند مدل از بهترین ماشینای دنیا شروع کردن به کاری که توانایی شو داشتم ولی هیچ گاه پولشو نداشتم سفرای دور دنیا ......

به راستی چرا باید از سوسک بدم بیاید جز اینکه سالها فکر می کردم بد است پس به راحتی می توان فکر کرد که سوسک غذای لذیذی است حداقل در مدت زمانی به اندازه خوردن یک ظرف از آن
در ضمن سوسک ها خیلی هم تمیزند شاید شما شهریها تصور غلطی از سوسک دارید که آن هم به خاطر این است که آنها را در جاهای خاصی دیده اید
من حاضرم این کار را انجام دهم بدون اینکه حالم به هم بخورد بلکه آن را ضیافت پول دار شدنم تصور می کنم یعنی یک توفیق اجباری یعنی یک حال دوبل یعنی نه تنها به من دو ملیارد پول می دهند بلکه یک ظرف سوسک لذیذ ایتالیایی هم مهمانم می کنند
حالا نظر شما چیست

...

از سنگ سکوت را گرفتم

از کوه غرور و سربلندیش

از آب روانی کلامش

وز باد سفر به ناکجاآباد